بیا با هم صادق باشیم!
من هیچ وقت عاشق "تو"نبودم
من عاشق درک و فهمت
عاشق اون متانت و احترام همیشگیت
عاشق اون شوخ طبعی و شیطنت به جات
عاشق اون سکوت های گاه به گاهت
عاشق اون خوش برخوردی و قلب مهربونت بودم
تو هیچ وقت نه اومدی
نه حتی تو فکر اومدن بودی!
الان که فکر می کنم
می بینم می تونم یه جای دیگه
کسی شبیه به تو رو پیدا کنم
کسی که این چیزهای عاشقانه رو
داشته باشه تو وجود خودش
و من عاشقش باشم
فکر می کنم مثل همه ی این چیزهایی که دارم ول می کنم و میرم
می تونم تو رو هم جا بذارم
و با دلتنگی های هر روزه م مبارزه کنم.
می تونم دوشنبه
وقتی سوار اون هواپیما میشم
تو و همه ی آدم های دیگه ی این شهر رو
بذارم به امون خدا و
برم.
من بمونم و اون آدمایی که باهامن
یه جوری باهاشون سر کنم
یه جورایی کنار بیام با اون دوست نداشتن های مدام
که چیجوری میشه با کسایی که نمی فهمنت
روزها رو گذروند.
فکر می کنم باید بذارمت و برم...